تاريخ : دو شنبه 25 آذر 1392
| 21:35 | نويسنده : زهـــــــــــــرا
" میسوخت "
تمام دیشب را نخوابیدم و بالای سرش با کهنه ای خیس بیدار ماندم . .
فکر میکردم "تب " کرده است . . .
نمیدانستم که حرارت تنش از این است که....
تمام "دیروز " را در آغوش دیگری بوده . . .
نظرات شما عزیزان: