="color:#ffffff;margin-top:0px;">








یه سوال
تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 12:52 | نويسنده : زهـــــــــــــرا

یه سوال به نظره شما ترک کردنه عشق سختره یا کسی که بهش عادت کردی؟؟؟


تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 11:23 | نويسنده : زهـــــــــــــرا

 

            


تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 11:20 | نويسنده : زهـــــــــــــرا
بهش بگید اینجا یکی منتظر عبورشه

بهش بگید اینجا یکی دیوونه ی غرورشه

بهش بگید اگه نیاد یه نفر اینجا میمره

بهش بگید یکی داره از دوریش اتیش میگیره

بگید از اون روزی که رفت پرنده ای نمیخونه

بهش بگید بی معرفت میذاشتی عکسات بمونه

میذاشتی چتر زندگی یه خورده بارونی بشه

تو حسرت روزای خوش گذاشتی قربونی بشه

بهش بگید که چشمامو بر نمیدارم از حیات

بهش بگید اینجا یکی میمیره مال اون صدات

کاش میدونست دنیا برام بدون اون یه زندونه

از روزی که رفته ببین شدم مثل یه دیوونه


تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 11:20 | نويسنده : زهـــــــــــــرا
         خدایا چرا مرا محکوم به عاشقی کردی؟

 

اینقدر مرا عذاب نده من که محکوم به فراموش کردن تو شده ام

پس چرا مرا با خاطراتت عذاب میدهی

خدایا این چه دردی هست که مرا محکوم کردی

خدایا اگرقرار بود جدا شویم چرا مارا اشنا کردی

کسی که از نگاه کردن بهم سیر نمیشد

الان دیگر حوصله ی شنیدن صدایم را هم ندارد

خدایا مبادا عاشق کس دیگری شده

خدایا تو مسئولی اگر اون دیگه عاشقم نیست

مسئولی.............

 


تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 11:18 | نويسنده : زهـــــــــــــرا

 

       
                          

 

هرگز نخواستم که تو رو با کسی قسمت بکنم

 

یا از تو حتی با خودم ، یه لحظه صحبت بکنم

 

هرگز نخواستم که به داشتن تو عادت بکنم

 

بگم فقط مال منی ، به تو جسارت بکنم

 

این قدر ظریفی که با یه نگاه هرزه می شکنی

 

اما توو خلوت خودم ، تنها فقط مال منی

 

هرگز نخواستم که به داشتن تو عادت بکنم

 

بگم فقط مال منی ، به تو جسارت بکنم

 

ترسم اینه که رو تنت ، جای نگاهم بمونه

 

یا روی ِ شیشه ی چشات ، غبار ِ آهم بمونه

 

تو  پاک و ساده مثل خواب ، حتی با بوسه می شکنی

 

شکل همه آروزهام ، تجسم خواب ِ منی

 

حتی با این که هیچ کس ، مثل ِ من عاشق تو نیست

پیش ِ تو  آیینه ی چشمام ، حقیره  لایق  ِ تو نیست ، حقیره لایق ِ تو نیست


تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 11:17 | نويسنده : زهـــــــــــــرا

 

دل من تـنها بـود ،

دل من هرزه نـبـود ...

دل من عادت داشـت ، که بمانـد یک جا

به کجا ؟!

معـلـوم است ، به در خانه تو !

دل من عادت داشـت ،

که بمانـد آن جا ، پـشـت یک پرده تـوری

که تو هر روز آن را به کناری بزنی ...

دل من ساکن دیوار و دری ،

که تو هر روز از آن می گـذری .

دل من ساکن دستان تو بود

دل من گوشه یک باغـچه بـود

که تو هر روز به آن می نگری

راستی ، دل من را دیـدی ...؟!!

 


تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 11:13 | نويسنده : زهـــــــــــــرا


تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 11:12 | نويسنده : زهـــــــــــــرا

 

 

وقتی من عاشق بودم، او دوستم نداشت. وقتی او عاشقم شد، من نبودم. الان می فهمم چرا اول قصه ها می گفتند: یکی بود، یکی نبود ...

 

 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد


تاريخ : دو شنبه 22 فروردين 1391 | 12:43 | نويسنده : زهـــــــــــــرا

 

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

هنوز گوشم از گفتگوی بی گریه مان گرم بود!
از جایم بلند شدم،
پنجره را باز کردم
و دیدم زندگی هم هر از گاهی زیباست!
شنیدم که کلاغ دیوار نشین حیاط
چه صدای قشنگی دارد!
فهمیدم که بیهوده به جنون مجنون میخندیدم!
فهیدم که عشق،
آسمان روشنی دارد!
رو به روی عکس سیاه و سفید تو ایستادم،
دستهایم را به وسعت «دوستت می دارم» باز کردم،
و جهان را در آغوش گرفتم!
                       

 دوست من دنیا هنوز تموم نشده

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد


تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 12:46 | نويسنده : زهـــــــــــــرا

کاش مرا می فهمیدی

کاش مرا درک می کردی

 کاش چشمان ابری در عین حال عاشق مرا می دیدی

 کاش به دل خسته ام رحم می کردی

 کاش صدایم را می شنیدی

 صدایی که شبانه روز با تو درد و دل می کند

 مگر من از تو چه خواستم؟؟؟

 

برو به ادامه مطالب


ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 11:8 | نويسنده : زهـــــــــــــرا
از من بگریزید که می خوردم امروز
با من منشینید که دیوانه ام امشب
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بی خبر از گریه ی مستانه ام امشب
یک جرعه ی آن مست کند هر دو جهان را
چیزی که لبت ریخت به پیمانه ام امشب
بی حاصلم از عمر گران مایه فروغی
گر جان نرود در پی جانانه ام امشب

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد


تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 11:5 | نويسنده : زهـــــــــــــرا

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم

برو به ادامه مطالب


ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 11:15 | نويسنده : زهـــــــــــــرا

 

نمی دونم چی باید بخونم

اشکام پایین میاد رو گونه م

شاید سرنوشت ما همین بود

بی تو من تنها بمونم

یه نگاه گرم و عاشقانه

من و تو تو اون هوای برفی

گذر ثانیه های آخر

یه سکوت نه صحبتی نه حرفی

دلم گرفته

بازم یاد روزای گذشته دارم می افتم

دوستت دارم هایی که من به تو می گفتم

دلم گرفته

دیگه نمی تونم من اینجا آروم بشینم

تویی برام عزیزترینم...


صدای عقربه های ساعت

میگه فرصتی باقی نمونده

شاید بار آخره تو رو می بینم

کسی سرنوشتشو نخونده

وقتی که گفتی خدانگهدار

تو رو با یه لبخند جا گذاشتم

اما تو نبودی تا ببینی

غیر گریه چیزی نداشتم

دلم گرفته

بازم یاد روزای گذشته دارم می افتم

دوستت دارم هایی که من به تو می گفتم

دلم گرفته

دیگه نمی تونم من اینجا آروم بشینم

تویی برام عزیزترینم...

دلم گرفته...دلم گرفته...

 

 


تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 11:10 | نويسنده : زهـــــــــــــرا

 

تو خیال کردی بری دلم برات تنگ میشه

باغ خونه بی تو خشک و بی رنگ میشه

فکر می کردی که بری دلم پر از رنج و غمه

بعد تو رنگ گلا رنگ سیاه ماتمه

تو خیال کردی بری دلم برات تنگ میشه

نمی دونستی دلم به سختی سنگ میشه

فکر نکردی میتونم تو رو فراموش کنم

مثل بادی بوزم شعله تو خاموش کنم...


راه بین من و تو دورترین فاصله شد

برای به هم رسیدن دلا بی حوصله شد

حالا امرزو دیگه من اسم تو یادم نمیاد

دیگه حتی دل من خاطره هاتم نمی خواد

تو خیال کردی بری دلم برات تنگ میشه

نمی دونستی دلم به سختی سنگ میشه

فکر نکردی میتونم تو رو فراموش کنم

مثل بادی بوزم شعله تو خاموش کنم...


میدونم توی دلت تلخترین گله هاست

حسرت وا شدن کورترین گره هاست


تو خیال کردی بری...تو خیال کردی بری...


تو خیال کردی بری دلم برات تنگ میشه

نمی دونستی دلم به سختی سنگ میشه

فکر نکردی میتونم تو رو فراموش کنم

مثل بادی بوزم شعله تو خاموش کنم...


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری چهارم www.pichak.net كليك كنيد
 


تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 11:0 | نويسنده : زهـــــــــــــرا

 

اینم یه مطلبی که خودم خیلی خندیدم

 

پسرها:

۱. با ماشين ميرن به بانک، پارک ميکنن، ميرن دم دستگاه عابر بانک.

۲. کارت رو داخل دستگاه ميذارن.

۳. کد رمز رو ميزنن، مبلغ درخواستی رو وارد ميکنن.

۴. پول و کارت رو ميگيرن و ميرن.

دخترها:

۱- با ماشين ميرن دم بانک.

۲- در آينه آرايششون رو چک ميکنن.

۳- به خودشون عطر ميزنن.

۴- احتمالاً موهاشون رو هم چک ميکنن.

۵- در پارک کردن ماشين مشکل پيدا ميکنن.

۶- در پارک کردن ماشين خيلی مشکل پيدا ميکنن.

۷- بلاخره ماشين رو پارک ميکنن.

۸- توی کيفشون دنبال کارتشون ميگردن.

۹- کارت رو داخل دستگاه ميذارن، کارت توسط ماشين

پذيرفته نميشه.

۱۰- کارت تلفن رو ميندازن توی کيفشون.

۱۱- دنبال کارت عابربانکشون ميگردن.

۱۲- کارت رو وارد دستگاه ميکنن.

۱۳- توی کيفشون دنبال تيکه کاغذی که کد رمز رو روش

ياداشت کردنميگردن.

۱۴- کد رمز رو وارد ميکنن.

۱۵- ۲دقيقه قسمت راهنمای دستگاه رو ميخونن.

۱۶- کنسل ميکنن.

۱۷- دوباره کد رمز رو ميزنن.

۱۸- کنسل ميکنن.

۱۹- دوست پسرشون رو صدا ميزنن که کد صحيح رو براشون

وارد کنه.

۲۰- مبلغ درخواستی رو ميزنن.

۲۱- دستگاه ارور (خطا) ميده.

۲۲- مبلغ بيشتری رو درخواست ميکنن.

۲۳- دستگاه ارور (خطا) ميده.

۲۴- بيشترين مبلغ ممکن در خواست ميکنن.

۲۵- انگشتاشون رو برای شانس رو هم ميذارن.

۲۶- پول رو ميگيرن.

۲۷- برميگردن به ماشين.

۲۸- آرايششون رو توی آينه عقب چک ميکنن.

۲۹- توی کيفشون دنبال سويچ ماشين ميگردن.

۳۰- استارت ميزنن.

۳۱- پنجاه متر ميرن جلو.

۳۲- ماشين رو نگه ميدارن.

۳۳- دوباره برميگردن جلوی بانک.

۳۴- از ماشين پياده ميشن.

۳۵-کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر ميدارن. (حواس

نمی‌ذار برای آدم).

۳۶- سوار ماشين ميشن.

۳۷- کارت رو پرت ميکنن روی صندلی کنار راننده.

۳۸- آرايششون رو توی آينه چک ميکنن.

۳۹- احتمالاً يه نگاهی هم به موهاشون ميندازن.

۴۰- میندازن توی خيابون اشتباه.

۴۱- برميگردن.

۴۲- ميندازن توی خيابون درست.

۴۳- پنج کيلومتر ميرن جلو.

۴۴- (ترمز دستی رو آزاد ميکنن )ميگم چرا انقدر يواش

ميره.

فراموش نشه که این یه شوخیه .


تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 10:37 | نويسنده : زهـــــــــــــرا

 

ترکم مکن ای عشق من بی همزبانم

 

تنها تو یی ای نازنین آرام جانم

 

اینجا کسی در سینه اش رویا ندارد

 

دل را سپردن تا ابد معنا ندارد

 

سر در گریبانم کسی هم درد من نیست

 

از عشق جز آلودگی چیزی ندیدم

 

از فصل های دوستی من دل بریدم

 

این زندگی دیگر سرو سامان ندارد

 

دیگر به عشق من کسی ایمان ندارد

 

دیگر نمی داند که را باید صدا زد

 

این قلب را تا کی به طوفان بلا زد

 

من باغبان فصل های انتظارم

 

تو خوب می دانی من اینجا بی قرارم

 


تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 10:34 | نويسنده : زهـــــــــــــرا

وقتی تو رفتی شمع شبهای امیدم خاموش شد. چشمانم از اشک خیس شد. وقتی تو رفتی

آغوشم بهانه ی تو را گرفت. وقتی رفتی ثانیه ها و لحظه های با هم بودن هم رفت. دیگر

کنارم نیستی. تو رفتی و من هر روز به یاد تو هستم. در کنار دریای خاطراتت، تنها نشستم و

اشک می ریزم. وقتی تو رفتی، احساسم غمگین شد. چشمهایم خسته شد. تنها از دوری و

نبودن تو می نویسم.

تو رفتی و دلم غمگین تر از گذشته شد. حالا تنهایی را در کنار خودم احساس می کنم.

 دلم تنگ تو است چون نبودنت را باور کرده است. ای رویای قلب من، یاد تو چشمانم را

 طوفانی کرده است.

                                              

                    Image Hosted by Free picture hosting at www.iranxm.com


تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 10:27 | نويسنده : زهـــــــــــــرا


Kiss

 

در این شبهای دلتنگی که غم با من هم آغوشه

به جز اندوه و تنهایی کسی با من نمی جوشه

کسی حالم نمی پرسه کسی دردم نمی دونه

نه هم درد و هم آوایی با من یک دل نمی خونه

از این سرگشتگی بیزارم و بیزار

ولی راه فراری نیست از این دیوار

برای این لب تشنه دریغا قطره آبی بود

برای خسته چشم من دریغا جای خوابی بود

در این سرداب ظلمت نور راهی بود

در این اندوه غربت سرپناهی بود

شب پر درد و من از غصّه ها دلسرد

کجا پیدا کنم دلسوخته ای هم درد

اسیر صد بیابان وَهم و اندوهم

مرا پا در دل و سنگین تر از کوهم


تاريخ : دو شنبه 7 فروردين 1391 | 10:25 | نويسنده : زهـــــــــــــرا

گفتی که مرا دوست نداری گله‌ای نیست

بین من و عشق تو ولی فاصله‌ای نیست

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

گفتی که نه، باید بروم حوصله‌ای نیست

پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

تو رفتی و دیگر اثر از چلچله‌ای نیست

گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغله‌ای نیست

رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد دل من مساله‌ای نیست


تاريخ : چهار شنبه 2 فروردين 1391 | 13:26 | نويسنده : زهـــــــــــــرا

چه قدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت گرفته

 

  به جاش یه زخم همیشگی به قلبت هدیه داده زل بزنی

 

و به جای اینکه لبریز کینه نفرت بشی

 

حس کنی هنوزم دوسش داری

 

چه قدر سخته دلت بخواد سرتو باز به دیوار تکیه بدی

 

که یـک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له بشه

 

چه قدرسخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی

 

اما وقتی دیدیش هیچ چیز جز سلام نتونی بهش بگی

 

چه قدر سخته وقتی پیشته سرتو بندازی پایین و آروم اشک بریزی

چون دلت براش تنگ شده، اما آروم اشکاتو پاکنی تا متوجه نشه...


چون حتما فکر می کنه دیوونه ای!

چه قدر سخته وقتی پشتـت بهشه

دونه های اشک صورتت رو خیس کنه

 


اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوز دوسش داری

چه قدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگران ببینی

و هزار بار تو خودت بشکنی و اون وقت زیر لب آروم بگی

گل من باغچه نو مبارک

 

 


تاريخ : چهار شنبه 2 فروردين 1391 | 13:16 | نويسنده : زهـــــــــــــرا